می گویم تقصیر شما نیست که مردم لحاف فروش و لحاف خر شده اند جناب ویرگول !
منظورم این است که قبلن ها همه هندوانه فروشی داشتند و کیلویی می خریدند و می فروختند ، " وزن" معیار ارزیابی یک اثر بود ، می رفتی انتشاراتی ،
می پرسید کتابت چهار جلد می شود ؟
و من یاد صادق هدایت می افتادم که رفت دهلی برای فروش گردوش ، باور می کنی ؟
لابد با او هم هندوانه ایی برخورد کرده بودند که طوری بهش برخورده بود که بلند شود برود هندوستان جور طاووس بکشد ، بوف کور منتشر کند .
حالا ولی متر وارتفاع شده معیار سنگینی متن و وزانت اثر ، متن هر چه درازتر محبوب القلوب تر ! و این عشق به دراز کردن اثر ، گاه کارش حتی به تیغ و ضرب وموتور و ساشمه و ... هم می کشد .
البته تقصیری هم ندارد
ملتی که هم وقت دارد و هم حوصله و اعصاب ! نمی خواهد وقتی دارد آثار دراز را مطالعه می کند خوابش ببرد و لحاف آنقدر کوتاه باشد که خدای نکرده خدای ناکرده چشم نامحرم بیفتد به ساق پاهاش که افتاده بیرون اثر !
شما هم که برای رفاه حال ملت ، اول کاری که می کنی متراژ لحاف را می زنی آن بالا تا خریداران محترم درازهاش را ببرند کوتوله هاش بماند برای ما اهالی فقیر اقلیم قلم ،
می گویم چرا آثار ، شب به شب ، آب می روند دیگر نگو ملت سحرخیز بوده اند ، درازهاش را درشت هاش را برده اند !
ما خیال می کردیم آدم نویسنده که شد خلاص می شود از پسند و سلیقه مردمان ، شما البته اینترنتی ، ماشینی ، ربطی به این افاضات نداری که ...
راستی شما نمی دانی سعیدی سیرجانی که می گفت "حق نشاید گفت الا به زیر لحاف "
منظورش کدام لحاف بوده ؟
یا از کجا می توان ابتاع اش کرد
چون به قول رفیقم خیام زاده:
دنیا همه خواب و ما ملت مدهوش
کو لحاف خر و لحاف بر و لحاف فروش ؟!