سنگ می کارند که تیغ درو کنند ؛ در حواشی حمله در مشهدالرضا ، نوشته ی محمدرضا پریشی
شنیده ها حاکیست عبد اللطیف مرادی ، یا ابوالعاقب الموحد یا حسن مراد یا هر اسمی که دارد ، جوان بیست و یک ساله ایی است اهل ازبکستان ( هدف از افغانی نامیدن او چیست ؟ )
که سال پیش به شکلی غیرقانونی از پاکستان وارد خراسان شده و معتقد است شیعیان رافضیانِ مهدورالدمی هستند که ریختن خونشان نه تنها حلال است که مایه رضایت الهی است و خیر دنیا و اخرت در ان است .
این جوان که در مشهدالرضا ، ۲۱ ضربه به یکی از آن سه روحانی ، زده است ( آیا بین این ۲۱ ها و آن عدد ۲۱ رمضان که شب شهادت امام اول شیعیان است ، واقعاً ارتباطی نیست ؟ )
می خواسته به خیال خود بر علیه انحراف در دین قیام کند ، در کلیپ هایش گفته که رسول خدا و ائمه معصوم علم غیب نمی دانند و هر که آنها را دارای علم غیب بداند مشرک است ، و شما شیعیان ایران که از امام رضا یاری می خواهید مشرکید و فقط باید از خدا کمک خواست و ...
و انگار کسی نبوده به او بگوید پس تو چرا از برادرانت کمک خواستی و این حمله را ترتیب دادی ، این شرک نیست ؟
فکری که قانع نشود ، سوالی که پاسخ داده نشود ، می بینید به چه فجایع ایی ختم می شود ؟
شنیده ها و دیدها از شعف غریبی نیز حکایت می کنند ،
مردم ایران را چه تربیت ها رفت که رسیدند به تقدیس خشونت ؟ چگونه شد که برای مردمان جوینده ی مهر و روشنی و صلح و امان ِ آهو
چاقوی بی چادر و تیغه لخت ، برتری یافت ؟ قمه بهتر است یا آرامش سیّال آن مامن و مکه ی مستمندان ؛ عطر حرم ِ حضرت ضامن آهو ؟
شور و شعف براه افتاده در کانال های ارتباطی برخی از هموطنان
از شنیدن این خبر می آید یا از اینکه کارم از گریه گذشته است به ان می خندم ؟
و آیا این یک نشانه از مسیر اشتباه چهل سال گذشته ی ما نیست و آیا مقصر ، برنامه ریزان و بی برنامه عمل کنندگان این مملکت نیستند که ندانستند که ابتدا چادر را بر سر و تن که باید پوشاند؟
پاسخ به پرسش هایی چنین مهم وظیفه چه کسانی بوده است و چرا روحانیان شیعه به تبیین اصول اعتقادی مذهب خود برای جوانان انقدر همت نمی گمارند که به بیان احکام روزه و نماز و غسل و کفن ؟
و شنیده ی تاسف بار دیگری حاکیست
پس از ان حمله ، زائران قصد داشته اند انقدر ضارب را بزنند که همانجا بمیرد ، راست است ؟
غم انگیز است اگر واقعیت داشته باشد .
امام اول شیعیان ، به پسران خود گفت اگر از این ضربه مُردم ، ابن ملجم مرادی را ا عفو کنید و اگر نخواستید فقط به ضرب یک ضربه ی مساوی ، قصاصش کنید و کیست که واقعا بتواند یک ضربه مساوی به قاتل علی بزند دقیقا به همان ضرب و شدت و عمق و آسیب ؟
و آیا امام علی با این وصیت فقط پسران خود را نه به یک دو راهی بلکه به یک راه و نتیجه ی مشخص و روشن هدایت فرمود و تمام ؟
و اینکه برخی از آن سوی بامِ شبکه های غیراجتماعی می افتند و در حین ِ این سقوط آزاد ، برای همدیگر پیام های حمایت و تقدیر و ایول و دست مریزاد ای دست انتقام می فرستند آیا با کشته و مجروح شدن چند آخوند واقعا به مقصد خود رسیدند و انتقامشان براورده شد ؟
کسی نیست این جماعت را زنهار دهد که ای یاوه یاوه یاوه !
تقدیس خشونت به تحمیل و تحصیل تجاوز می انجامد و این سیکل معیوب تر از آن است که بتوان نادیده اش گرفت و یا تکذیبش نمود ، خشونت سیلی است که چون برآید ، کسی را امان نخواهد داد و سیکل معیوب مشتعلی است که دودش به چشم همه خواهد رفت همچنانکه اتشش انگشتان همه را خواهد سوزاند . خشونت گرایان و تبلیغ و تزریق کنندگان این انگل کثیف به رگان کم توان این جامعه بدانند که دیر یا زود مثل یک بومرنگ به دامان خودشان رجعت می کند و روسیاهی اش می ماند بر سر و صورت کسانی که آن حمله کور گنبد و این حمله کورتر صحن رضوی را انقلاب و قیام نام نهادند و این اسمگذاری ابلهانه را با مردمان دیگر به اشتراک گذاردند . این ها نشانه قیام و انتقام نیست ، اینها نشانه نکبتی است که متاسفانه بر دامن جامعه مان انداخته اند و ما را به تقدیس کنندگان خشونت مبدل ساخته اند ، برخی مان ، آرنولد وار در پی نجات جهانیم حتی به قیمتِ ویرانی آن .
از سنگ خونینی که در دستان قابیل بود جز تیغ بی غلاف نمی روید .
کاش ما ، دسته سازانِ آن تیغه ی از ابتدا خونی نباشیم .
■
#سیکل خشونت
#صحن رضوی
#خراسان
#حمله به روحانیان