ایوان مدائن تکنولوژیک را ...
گاهی زرِ انسان او را به زیر می کشد ، تبدیل به لباس شیکی می کندش که آغاز و انجامش در طوافی مشرکانه است لابلای معبودان آویخته از چوب رختی یا ارز دیجیتال بی پشتوانه ایی در رقابتی کور برای سقوط در اعماق درّه های سیلیکون ولی .
گاهی زورِ انسان او را مقهور می کند ، به زنجیرش می کشد و در نهایت از میان برش می دارد گرگ می شود و او می شود گرگ پیر و خسته ایی که جز رانده شدن از گله سرنوشتش نیست .
برّه ها از گرگ پیر فرتوت نمی ترسند .
و گاهی تصویر زیبا ی انسان از خودش می سازد و تزویر ی که در مقابل جهان بکار می بندد که او را زمین می زند ، او را از مسیر رشد کنار می زند و فرو می کاهدش به مجسمه ایی شیشه ایی که هر دم ممکن است با کوچکترین ضربه ایی ترک بردارد و بگسلد و یا رباتی که میزبان لباس های فاخر و تجملات تایتانیکی است ،
یا عروسک خوشرنگ و لعابی که به قول فروغ فرخزاد با هر فشار هرزه ی دستی داد می زند من چه خوشبختم !
از آن صورتکهایی که از فرط بی لک و پیس بودن و از زیادی آب و رنگ شان نتوانی باور کنی که ساخته دست پدر و مادرشان باشند.
ربات هایی که از ابتدای تولدشان در لباسی کاملا انسانی ، اسیرانی اند در چنبره اهرام ِ
زر و زور و تزویر ، تیغ و طلا و تسبیح ، استتثمار و استعمار و استحمار
و ببینده باهوش می تواند در مقایسه ایی ساده از خود بپرسد
ما چرا اسیریم ؟
حجاب چهره ی جان می شود غبار تنم
خوشا دمی کزین چهره ، پرده بر فکنم
نخستین قسمتهای فصل چهارم سریال westword این ها را هم می خواهد بگوید .
در ادامه همان بازنمایی مدرنش از اسطوره ی *فلک لعبت باز* ، که از فصل اول شروع کرده بود به روایت نمودنش .:
هدف نهایی جوامع تحت ستم رهایی از ستم است و شروع یک زندگی مستقل برای خودشان ،
اما روزی انها طاقتشان طاق شود ، بی تاب می شوند و دستان لرزانشان علیرغم برنامه ریزی و تربیتِ کهن شان، به ماشه می رود و فلز ، می جنگند و تغییر می دهند نه لزوما به هدف بهبود و در نهایت دستگاه ستم کننده را از ناز و نا می اندازند ،
آیا می توانیم در آن صورت انها را کاملن رها شده و آزاد محسوب نماییم ؟
اگر این رهاشده گی ، آزار دیگری باشد هبه شده از سمت همانها که قبلن حاکم بودند و اکنون در پشت پرده اند ، آنوقت چه ؟
اگر این جهان ، روی دیگر همان لابیرنت تاریک هزارتویی باشد که خیال می کردیم دربِ خروجی اش را یافته اییم آنوقت چه ؟
اگر اصلا دربی نداشته باشد چه ؟
اگر هنوز اندر خم ِ یک کوچه بوده باشیم ...