ضمیر

خوشا آن دم کز استغنای مستی / فراغت باشد از شاه و وزیرم

ضمیر

خوشا آن دم کز استغنای مستی / فراغت باشد از شاه و وزیرم

وبنبشته هایی
در باب فرهنگ و ادب و انسان

ابادانی آوار آبادانیِ آوار

 

این آوار ِ بی پدر و مادر

رحم ندارد

دلش از سنگ و فولاد است ،

‏جگرپاره های مردم را گروگان‌ گرفته و رها نمی کند .

‏ چنان هیولا وَشانه و دیوصفت است رفتارش که امدادگران باتجربه را هم می ترساند ،مانع ِ کارشان می شود.

 

نوزاد تا همین دیشب که سینه مادرش را می مکید دهانش پر از شیر می شد اما هر چه فکر می کرد نمی توانست بفهمد که چرا طعم شیر مادر از امروز صبح فرق کرده است ، چرا بوی خون و کهنگی می دهد شیری که همیشه بوی مادرش را می داد ،

خون دلمه بسته و سفت شده روی لب های مادر را چنگ می زند ،

‏ اما چون هوا کم است و اکسیژن نایاب است ، نفس عمیق    نمی تواند بکشد ، نمی تواند جیغ بزند و کمک بخواهد، هنوز زبان بلد نیست ، حرف زدن نمی داند ، اما با صدای گریه که می توانست مردمان را صدا بزند تا او و مادرش را بیرون  بکشند ،

‏ ماموران امداد مدتهاست رفته اند چون سگهایشان به بوی  نوزادی که در زیر آوار مانده اما گریه نمی کند  عادت ندارند 

.

این آوار عجب بی پدر و مادر است ، عجب بی کس و کار است ، حرف گوش نکن است ، بی گذشت و بی رحم است ، دم از خدا و پیغمبر هم می زند ، همه از خاکیم و به خاک   باز می گردیم .

نمی گوید که خدا از خاک آفرید مردمان را ، نه از آوار ،

از خاکی آفرید که به خورده شیشه و میله گردهای خمیده و گرانی و بی عرضه گی و غبارات غلیظ ضد تنفسی آمیخته نبود . به خون و فساد و مرداب و مرگ بی بازگشت       آغشته نبود .

عجب بی رحم است این آوار

عجب زبان نفهم است این آوار

ذره ایی گذشت ندارد

خائن به محاسبه و متر و سنجش و توزین

بی اعتقاد به دار مکافات

حتّا پُلِ صراط.

.

عجب بی عطوفت است این آوار

تن لش اش را از روی تن و چشم و بینی و دل کودکان و پیران و جوانان و بیچاره گانِ این آب و خاک کنار نمی کشد .

عجب بی حیا و بی عرضه و بی رحم است این زخم قدیمی  این غم ِ کهنه

به پیر و جوان و عروس و داماد و نوزاد و سالم و بیمار هم

رحم نمی کند .

.

با خاکستر و کینه همکار است این آوار

بی اعتنا به خون شهیدانِ این خاک ، آرش ها و رستم ها و  عقابها و شاهینها است این چرک .

.

عجب بی رحم و سنگین است این آوار

عجب پر کینه و کین است این آوار

قاتل مردم مستضعف و بیچاره

عجب کافر و بی دین است این آوار

.

رفیق ریزگردها و قحطی و جنگ و دروغ هاست این وَبال.

همنشین با بی جوازانِ آوار ساز و مدعیانِ کار ، زار

برای اجابت نشدن دعای کوروش آمده است این آوار.

این آبادانیِ آوار

این آوارگی را یار

آوارگان را بار .

.

آنچنان برخاستی به آبادانی ام

که خاطرات ویرانی ام از نو شکفت

نه تنها مُرد دریاچه ارومیه ام

که خشکید زاینده رود و هامون بخفت

به تقدیس ویرانگی آنچنان پا شدی

که خدای همه مردمان از ما رو نهفت ...

۲ نظر ۰۶ خرداد ۰۱ ، ۱۴:۲۳
محمّدرضا پریشی

 

۱

در ساعات پایانی برج حمل یا همان فروردین ، در چهار انفجار پی در پی در آموزشگاههای دخترانه ی تیزهوشان دشت برچی واقع درغرب کابل به نقل از طالبان ۵ و به نقل از خبرنگاران محلی تا ۳۰ دختر دانش آموز کشته شدند . در سال‌های اخیر، حملات بر نهادهای آموزشی به ویژه مکاتب دولتی و شفاخانه‌ها در ساحۀ شیعه نشین غرب کابل افزایش یافته است.

سال گذشته یک انفجار در مقابل مکتب سیدالشهدا در شهرک اتفاق دشت برچی به وقوع پیوست که در آن، ۵۰ نفر کشته و بیش از ۱۰۰ نفر دیگر که بیشتر آن دانش‌آموزان دختر بودند، کشته شدند.

دو سال پیش نیز در اثر یک حملهٔ انتحاری بر مرکز تعلیمی کوثر - دانش در دشت برچی کابل ۱۸ نفر کشته و ۵۷ تن دیگر زخمی شدند. مسوولیت این حمله را گروه داعش بر عهده گرفته بود.

در یک حمله دیگر بر مرکز آموزشی موعود در دشت برچی ۴۰ نفر کشته و کم از کم ۶۷ نفر مجروح شدند. همچینن، در حمله بر شفاخانهٔ صد بستر نسایی و ولادی در ساحه دشت برچی کابل نیز ۱۴ غیرنظامی به شمول زنان و کودکان کشته و ۱۵ نفر دیگر زخمی شدند .

۲

این خبر ها آنگاه جانکاه تر می شوند که بدانیم این دانش آموزان قرار بود آینده سازان افغانستان باشند ، هر ساله در کنکور سراسری افغانستان ، رتبه های برتر و ممتاز از این دبیرستان ها و مدارس به دانشگاه ها راه می یابند

۳

در عهد عتیق درختی که آدم و حوا از آن تناول کرده و در نتیجه از بهشت اخراج شدند ، شجره ی علم و دانش معرفی شده است ، از همین جا می توان  به ریشه ی عقاید بمب گذاران پی برد ، کسانی که در اسم مسلمان تندرو و در طریقت از پیروان سامری و خشکه مقدسان  بنی اسراییل هستند ، تندروهایی که بر اساس یک تفسیر غلط و شیطانی ، می خواهند به هر قیمتی شده به جهانیان بقبولانند  که دانش اندوزی برای همگان به خصوص دختربچه گان حرام اندر حرام است ،
 اینها را در ذهنتان در کنار اعرابِ پیش از ظهور اسلام قرار دهید که دختر بچه ها را زنده به گور می نمودند و برایشان اصلن حق ادامه حیات قائل نبودند و این دو قوم را در ذهنتان مقایسه کنید با کسانی که امروزه  در شرق و غرب عالم دختران و زنان را فقط برای بهره کشی های شهوانی  و پخت و پز و کلفتی و نوکری می پسندند ، می بینید زنجیر وار به هم متصل است اجزای این شجره ی ملعونه ی  خبیثه .

 

۱ نظر ۰۲ ارديبهشت ۰۱ ، ۰۹:۲۴
محمّدرضا پریشی

https://vrgl.ir/rjUnI

مقاله عقرب بر قمر افتاد یا بر دشت برچی؟

۰ نظر ۰۱ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۱:۱۲
محمّدرضا پریشی

"یا از علم آموزی و دانش پژوهی دست کشیده و به ما عابدان جهل و خرافه ، پرستندگان تیغ و طلا و تسبیح می پیوندید یا اینکه ارباً اربا می کنیمتان ، تکه تکه هاتان را به خاک می سپارند اقوامتان  "

این است پیام صریح ، واضح و آشکار بمب گذاران در مدارس و آموزشگاهای جامعه هزاره ی افغانستان که پیروان عاشورا و دلبستگان امام حسینند  .

چرا این انفجارها در قمر در عقرب ها رخ می دهد ؟ چند مدت است که این نامردها زن و بچه ها را دم بیمارستان ها و مدرسه ها ، مساجد و حسینیه ها ،  با بمب و نارنجک ،  درست در آن روزهایی که در نجوم قدیم به قمر در عقرب معروف بود به خاک و خون می کشند .
تا به خدایان اساطیری ، تا به عقرب و شیر و گاو خیالی تو آسمانهای اساطیر کهن ، تا به حکومت صورفلکی اعتبار ببخشند .

تا در ذهن کودک افغانساتی فرو کنند که علم و درس و الفبا کشک ، 
مهم اسطوره های مجازی اند ، قصه هایی بی ریشه و  دروغ .

بازوهای پراگماتیک هالیودند این بمب گذاران ، آنها تئوری می سازند اینها به تصویر می کشند ، آنها نهالهای  مصور را در اذهان مردمان می نشانند  اینها به خون آبیاری می کنند.
 
در آن سو ، هالیود با  فیلم  و سریالهایش می خواهد اسطوره های نفرین شده ی از یاد رفته و اهرام ثلاثه و فراعین ستمگر مدفون در زیر خروارها خاک و آب را به اسم آزادی تخیل ،  هستی ببخشد و معتبر کند و
 از این سو  داعش و بوکو حرام و شاخه های تندرو طالب و  ...   آن مترسکهای سماوات غربی را با خون دخترکان افغانی  آرایش می کنند .
 ‏
یعنی حاکم جهان خدایان و رب النوع های مصر باستان و یونان قدیمند هنوز ، 
یعنی علم و آگاهی و دانش که یادگار  خدای صاحب کتاب است ، هیچ است و پوچ .

یعنی اسلام و شیعه و علم آموزی و پرداخت  زکات علم ، همه و همه در برابر بمب هایی که ما داریم  پشیزی نمی ارزد ، 


یعنی باید بیایید همراه ما زیر علم جهل و نادانی و خرافه پرستی سینه بزنید . باید بیایید و مثل ما مومیایی پرست بشوید و روزهای قمر در عقرب را خانه نشین باشید ، چون نحس است ،  نباید در ایام قمر در عقرب از خانه بیرون روید اگر بروید خونتان پای خودتان ، از  دو سه روزی که  قمر در عقرب است بترسید ...

از دو سه روز شروع می کنند تا بعدا آنرا به کل روزهای سال تعمیم دهند ، و مقصودشان از این جنایت ها همان است که در نوشت آمد و مکرر نمی کنیم . حرف غیرحسابی شان این است که :

کلًّا چه معنی دارد دختربچه  برود به مکتب ؟ که چه بشود ؟

بنشینید و  به خانه داری هایتان بپردازید .
وگرنه ...

یادتان رفته مگر  در حاشیه به خون کشیده شدن دخترکان دانش آموز ِ افغان

به حسین گفتیم نرو  و
 رفت و 
 ‏خونش ریخت پای خودش 
 ‏خودِ بی سر و سپرش.

۱ نظر ۳۱ فروردين ۰۱ ، ۱۸:۵۶
محمّدرضا پریشی

پانوشتی بر مقاله سنگ می کارند که تیغ درو کنند البته قضایا به این سادگی ها هم نیست ، خواهش می کنم زود قضاوت نفرمایید ، من هم دقیق نمی دانم اصل قضیه چیست و همینقدر می دانم که   مسائلی هست که ثابت می کند که دستی بالاتر از دست ما انسانها در این قضیه دخیل بوده است ، ۲۱ ساله بودن ضارب ، ۲۱ ضربه با چاقو زدنش ، آیا بی ارتباط است با ۲۱ رمضان شهادت امام علی ؟ 
از آن مهم تر چرا باید این روحانی در همان روز پایان اعتبار کارت ملی اش ، فوت کند ؟
آیا همه ی اینها اتفاقی است ؟             
     لطفا هر چه در تلگرام و اینستا و سایر شبکه ها می گویند و می نویسند را بدون تحقیق قبول نکنید . 

و به نظر می رسد  نشانه هایی در راه است و رخدادهایی در شُرُف وقوع است که درک و فهم و تحلیل و تحملشان برای تمام انسانها سخت و دور از انتظار خواهد بود .
مخصوصا برای آنها که جهان بینی شان تا نوک بینی شان است و ته ایمانشان می رسد به دلارها و طلاها و ارزهای دیجتال و خیلی اگر امروزی باشند ته حسرتشان این خواهد بود که چرا جنگ رباتها را ندیدند و یا چرا نتوانستند بلیط سفر به مریخشان را ارزانتر  تهیه کنند !
از آنها نهایتا سنگ قبری گرانبها باقی خواهد ماند و گیس و گیسو کشی ورّاث .
در فراقشان نه چشمی تر خواهد شد 
و نه در حسرت دیدارشان
 آهی بر خواهد آمد از دلی تنگ.

۰ نظر ۲۰ فروردين ۰۱ ، ۱۶:۳۸
محمّدرضا پریشی

  شنیده ها حاکیست عبد اللطیف مرادی ، یا ابوالعاقب الموحد یا حسن مراد یا هر اسمی که دارد ، جوان بیست و یک ساله ایی است اهل ازبکستان ( هدف از افغانی نامیدن او چیست ؟ ) 

که  سال پیش به شکلی  غیرقانونی از پاکستان وارد خراسان شده و معتقد است   شیعیان رافضیانِ  مهدورالدمی هستند که ریختن خونشان نه تنها حلال است که مایه رضایت الهی است و خیر دنیا و اخرت در ان است  .

این جوان که در مشهدالرضا  ، ۲۱ ضربه به یکی از آن سه روحانی ،  زده است ( آیا بین این ۲۱ ها و آن عدد ۲۱  رمضان  که   شب شهادت امام اول شیعیان است ، واقعاً ارتباطی نیست ؟ )

می خواسته به خیال خود بر علیه انحراف در دین قیام کند ،  در کلیپ هایش گفته که رسول خدا و ائمه معصوم علم غیب نمی دانند و هر که آنها را دارای علم غیب بداند مشرک است ، و شما شیعیان ایران که از امام رضا یاری می خواهید مشرکید و فقط باید از خدا کمک خواست  و ...

و انگار  کسی نبوده به او بگوید پس تو چرا از برادرانت کمک خواستی و این  حمله را ترتیب دادی ، این شرک نیست ؟

 

فکری که قانع نشود ، سوالی که پاسخ داده نشود ، می بینید به چه فجایع ایی ختم می شود ؟
 

شنیده ها و دیدها از شعف غریبی نیز حکایت می کنند ،

مردم ایران را چه تربیت ها رفت که رسیدند به تقدیس خشونت  ؟ چگونه شد که  برای مردمان جوینده ی مهر و روشنی و صلح و امان ِ آهو 

چاقوی بی چادر و تیغه  لخت ، برتری یافت ؟ قمه بهتر است یا  آرامش سیّال آن مامن و مکه ی مستمندان  ؛  عطر حرم ِ حضرت ضامن آهو ؟


شور و شعف براه افتاده در کانال های ارتباطی  برخی از هموطنان

از شنیدن این خبر می آید یا از اینکه کارم از گریه گذشته است به ان می خندم ؟
و آیا این یک نشانه از مسیر اشتباه چهل سال گذشته ی ما نیست و آیا مقصر ، برنامه ریزان و بی برنامه عمل کنندگان این مملکت نیستند که ندانستند که ابتدا  چادر را  بر سر و تن که باید پوشاند؟


پاسخ  به پرسش هایی چنین مهم وظیفه چه کسانی بوده است  و چرا روحانیان شیعه به تبیین اصول اعتقادی مذهب خود برای جوانان انقدر همت نمی گمارند که به بیان احکام روزه و نماز و غسل و کفن ؟

و شنیده ی تاسف بار دیگری حاکیست 
 پس از  ان  حمله  ،  زائران قصد  داشته اند انقدر ضارب را بزنند که همانجا بمیرد ، راست است ؟ 
 ‏غم انگیز است اگر واقعیت داشته باشد .

امام اول شیعیان ، به پسران خود گفت اگر از این ضربه مُردم ، ابن ملجم مرادی  را ا عفو کنید و اگر نخواستید  فقط به ضرب یک ضربه ی مساوی ، قصاصش کنید  و کیست که واقعا بتواند یک ضربه مساوی به قاتل علی بزند دقیقا به همان ضرب و شدت و عمق و آسیب ؟

 و آیا امام علی با این وصیت فقط  پسران خود را   نه به  یک دو راهی بلکه  به یک راه و نتیجه ی مشخص و روشن هدایت فرمود و تمام  ؟
 ‏
 ‏
 ‏و اینکه برخی از آن سوی بامِ  شبکه های غیراجتماعی می افتند و  در حین ِ این  سقوط آزاد ،  برای همدیگر  پیام های حمایت و تقدیر و ایول و دست مریزاد ای دست انتقام می فرستند  آیا با کشته و مجروح شدن چند  آخوند واقعا به مقصد خود رسیدند و  انتقامشان براورده شد ؟ 


 ‏کسی نیست این جماعت را زنهار دهد که ای یاوه یاوه یاوه !

 تقدیس خشونت به تحمیل و تحصیل تجاوز   می انجامد و این سیکل معیوب تر از آن است که بتوان نادیده اش گرفت و یا تکذیبش نمود ،  خشونت سیلی است که چون برآید ، کسی را امان نخواهد داد  و سیکل معیوب مشتعلی است که دودش به چشم همه خواهد رفت همچنانکه اتشش انگشتان همه  را خواهد سوزاند . خشونت گرایان  و  تبلیغ و تزریق کنندگان این انگل کثیف  به رگان کم توان این جامعه بدانند که دیر یا زود مثل یک بومرنگ به دامان خودشان رجعت می کند و  روسیاهی اش  می ماند بر سر و صورت کسانی که آن حمله کور  گنبد و این حمله کورتر صحن رضوی را انقلاب و قیام نام نهادند و این اسمگذاری ابلهانه  را  با مردمان دیگر به اشتراک گذاردند . این ها نشانه قیام و انتقام نیست ، اینها نشانه نکبتی است که متاسفانه بر دامن جامعه مان انداخته اند  و ما را به تقدیس کنندگان خشونت مبدل ساخته اند  ، برخی مان ، آرنولد وار در پی نجات جهانیم حتی به قیمتِ ویرانی آن  .


 ‏از سنگ خونینی که در دستان  قابیل بود جز تیغ بی غلاف نمی روید  . 
کاش  ما  ،  ‏دسته سازانِ آن تیغه ی از ابتدا خونی  نباشیم .
 ‏

 ■

 

#سیکل خشونت

#صحن رضوی

#خراسان 

#حمله به روحانیان
 
 ‏

۰ نظر ۱۹ فروردين ۰۱ ، ۰۲:۱۲
محمّدرضا پریشی

‏دوّمین  قسمت از فصل پنجم  سریال Black Mirror 2019 ،  در کنار قسمت اوّل از فصل سوّمِ همین سریال که در سال 2016 ساخته شد  ، یکی از بهترین فیلم هایی است که در نقد سیطره ی شبکه های اجتماعی بر روح و روان و حیات انسانها ساخته شده است ،

مانیفست تراژیکی  بر علیه استعمار ِ جامعه به دست شبکه های اجتماعی ، اقیانوس هایی به عمق یک بند انگشت 

ایزوله شدن انسانها  درون قاب موبایلها و کامپیوترها تاکنون دستمایه ی مقالات و مستند های زیادی بوده است اما فیلم های بلند سینمایی در این خصوص بسیار کمیاب و انگشت شمارند . سایر قسنت های این سریال هم در نقد تکنولوژی و آینده ی از دست رفته انسانهاست ولی این دو قسمت تاکیدا روی لایک گرفتن و محبوب دیگران شدن در عالم ِمجاز و نه در واقعیت ، نوشته و ساخته شده اند . این فیلم هشداری است از وضع امروز جوامع مختلف که به تدریج در حال مسخر  شدن به دست شبکه های اجتماعی هستند.

جوامعی که  در آنها دیگر لازم نیست مردمان هم را ببینند تا از سلامت هم باخبر شوند ، دوست یعنی یک پروفایل  واقعی یا دروغینش چه فرقی می کند ؟

و مقام و محبوبیت اجتماعی یعنی تعداد فالوورها .

 جای آغوش ها و بوسه ها را شکلک ها و ایموژی ها گرفته اند و جای زمزمه های عاشقانه (البته شما بخوانید عارفانه!)  را وُیس های واتس اپی ،

در پرانتز : راستی چقدر این وُیس  را در رسم الخط فارسی وِیس هم می توان خواند  که از رامین خود بسی دور افتاده است و تنهاست .

‏در این قسمت،  مردی اهل انگلیس  که تنها دارایی  انسانی اش را دریک تصادف رانندگی که به شهادت همگان ، در آن طرف مقابل مقصر بوده از دست داده است در حالیکه خودش می داند یک لحظه به خاطر چک کردن اسمیترین ( شبکه اجتماعی) و احتمالا  لایک جدیدی که به آن تعلق گرفته ازجاده غافل شده و عشقش را به کشتن داده است ،

هر کس نداند خودش خبر دارد که مقصر اصلی کیست ، ولی مثل خیلی از موارد  سیستم دفاعی فرافکنی روانی اش به کار می افتد  و روی حقیقت را می پوشاند  : مقصر   بیلی باور  مدیر آن شبکه اجتماعی است  که طراحی شبکه را به صورتی انجام داده که ترشح کننده دوپامین در مغز و از این طریق با دادن حس سرخوشی اعتیاد آور  باشد ،

پس برای اینکه بتواند برساند حرفش را به گوش بیلی باوری که عارف مسلک  است و در کوهستان های اطراف  سیلیکون ولی آمریکا  خلوت گزینی ها و چله  نشینی های منظم و روزه های سکوت طولانی دارد ( خودتان در جهان خارج ،  معادل یابی بفرمایید ) ، شغل رانندگی  تاکسی فرودگاه را برمی گزیند  و تصمیم می گیرد در اخرین روز زندگی خود  ، یکی از کارمندان  ان غول تکنولوژی  را که به انگلستان سفر کرده گروگان بگیرد تا از این راه  بتواند به ان مدیر عامل عارف مسلک و از دنیابریده ! حرفهاش را برساند  ( کنایه از اینکه دسترسی به مدیر یک شرکت آمریکایی تا چه اندازه سخت و دور از دسترس است ) 

و تمام فیلم شرح همین یکی دو ساعتی است که او اشتباها  یکی از کاراموزان بیچاره آن شرکت را دزدیده است  که  شبیه مدیر عامل ها کت و شلوار  پوشیده ( بی توجه به این که نه همین لباس زیباست نشان مدیر بودن ! ) 
‏بهتر است خودتان به تماشای  این قسمت از مجموعه آیینه ی تاریک  بنشینید که هیچ شباهتی به سریال ندارد و از بسیاری جهات موّلفه های فیلهای سینمایی بزرگ و خوش ساخت را داراست  و پیامها و کنایات و اشارات نهان و آشکار فیلم در  جهان واقعی را خودتان کشف نمایید . نسخه ی قابل قبولی از این فیلم در این لینک با زیرنویس فارسی موجود

است ،  قابل تماشا در کنار تمام اعضای خانواده :


Black-Mirror S05E02 https://www.namasha.com/v/ilgZI8Qr/Black_Mirror_S05E02

 

۰ نظر ۱۳ فروردين ۰۱ ، ۱۲:۴۴
محمّدرضا پریشی

هیچ آیا از خود پرسیده ایید پیشینیان ما که از موحّدّان و یکتا پرستان روزگار خود بوده اند پس این همه سرستون های سنگی و مجسمه ها و صخره نبشته ها از تصاویر پرندگان و چرندگان و حیوانات که برخی آنها را به بت تعبیر می کنند ، چه می کند در آثار باستانی خصوصا مناطق مرزی و پر توجه ایران ؟

 

پاسخی متفاوت به این سوال در کنار اشارات دیگر:

به زودی 

اگر عمری بود ؛ همینجا  

۰ نظر ۰۹ فروردين ۰۱ ، ۲۱:۴۲
محمّدرضا پریشی

ناسا که روزگاری یکی از مراجع علمی بسیاری از ماها بود در یک اقدام غیر مسئولانه تمام اعتبار حرفه ایی اش را با سران زر و زور و تزویر تاخت زد و در یک خبرسازی بی شرمانه ( نه ایشالله گفت نه ماشاالله )، نه گذاشت و نه برداشت بلکه اعلام کرد ایران تا سی سال آینده خشک و غیر قابل زیست می شود !

این شبه خبر در خلال روزهایی اعلام می شود که روزهای باززایی و تولد دوباره طبیعت در ایران جشن گرفته می شود . انتخاب چنین ایامی برای نشر چنین هول و هراسی اصلا اتفاقی نبوده است .

از طرف دیگر مردمان غیر متخصص هم در طول این سالها به خوبی پی برده اند که تحقیقات و پژوهش های علمی بر خلاف آنچه برخی ساینتیست ها و علم خدا ها معتقدند هرگز نمی تواند به نتایج و مقاصد قطعی برسد و همیشه باید درصد خطا یی را برایشان در نظر گرفته و با شک و احتمال درباره شان حرف زد خصوصا وقتی که پای آینده در میان است و نیز سرنوشت یک ملت ،

در راستی آزمایی این ادعا فقط کافیست چند نمونه را در خاطر آوریم ، بزرگتر ها خاطرشان هست که ناسا در کنار نشنال جئو گرافیک و چند سازمان بین المللی دیگر در اواسط قرن گذشته علمِ واویلا بلند کردند که چه نشسته ایید نفت سیاره بیست سی سال بعد ، تمام خواهد شد ولی وقتی موعد مقرر رسید و نفت نه تنها نایاب نشد بلکه قیمتش پایبن تر هم آمد چون استخراجش فزونی گرفت باز آمدند و گفتند که نفت خاورمیانه فقط هفتاد سال دوام خواهد داشت و دقیقا پس از آن بود که لشگر کشی های آمریکا با همراهی کشورهای اروپایی برای خیمه زدن بر تتمه ی گنج زمین ! شروع شد یکبار به بهانه بن لادن و یک بار به بهانه صدام و حالا هم که به بهانه داعش و جنگ عربستان یمن و ...

قضیه اصلا پیچیده نیست . کشورهای جهان اول هیچ عوض نشده اند ، باز فیلشان هوای هندوستان را نموده ، در دو سه قرن گذشته کم از معادن آفریقا و آسیا بردند و خوردند و زیر ساختهایشان را ساختند حالا باز حضرات میل استعمارِ دگرباره ی خاورمیانه به دلشان افتاده است . آن الماس های افریقایی و الوار های تنومند و چای و تنباکوی آسیایی لابد ته کشیده و خزانه شان خالی شده و دیگر کفاف سفرهای بس گرانقیمت کهکشانی شان را نمی دهد پس جناب ناسا بیکار ننشین ، اگر بودجه می خواهی خودت هم بیا پای کار ...

یکی چند بار هم چند سازمان علمی را بسیج کردند که بگویند "ازدواج همجنس ها منافاتی با طبیعت ندارد " یکی دو تا مفتی ِ مفت خور را هم استخدام کردند که نظر دهند با قرآن هم منافاتی ندارد ! حتما خاطرتان هست . مگر می شود ایرانی ِ باهوش این مشعشعات علمی را از خاطر ببرد ؟

که ایران را تهی گردانیم ز شیران و امیران ...


و هموطنان نازنینم که این هراس افکنی ها را باور می کنید و در دلشوره ی بستن بار سفرید ، فقط کافی است لَختی به پاسخ این پرسش یندیشید

در نهایت ، تهی از جمعیت شدنِ ایران به نفع چه کسانی در داخل و خارج خواهد بود ؟
چه کسانی هزاران سال خواب تسلط بر شاهرراه خلیج همیشه فارس را می بینند وچه کسانی قرن هاست رویای دستیابی به آبهای بین الملل را در سر می پرورند و چه کسانی می خواهند که جاده ی ابریشم درست از وسط سینه و قلب ایران بکوبد و بگذرد ؟

تا راه صادرات و وارادتشان از شرق به غرب و از غرب به شرق عالم نزدیک تر و بسی کم هزینه تر گردد؟

آن سر ِ جاده آمده تا لبِ مرز ، این سر ِ جاده هم آمده تا لب ِ این یکی مرز مان ... فقط کمی زیر سازی و قیر و مقداری لکه گیریِ این وسط مانده است .

چه کسانی می خواهند که ما نباشیم و
آنها با چه کسانی در داخل ایران عهد خواهری و برادری بسته اند ؟

هر کدام از آن اَنیرانیان ، با افراد و گروهایی در داخل ایران ، پیمانها بسته اند برای فردای تسخیر . دستهایی دارند و دهانهایی .

و خوب بلدند که نیروهای ما را با خبرهای ساختگی و آشوب های فرمایشی و توهمات القایی به جان خودمان بیندازند

و متاسفانه برخی از ما ایرانی ها چه ساده دلانه جهان را می نگریم و چه زود باورانه همدیگر را تحقیر می کنیم ، چه نامهربانانه هم را بیرون می اندازیم ، زندانی می کنیم و گاه متاسفانه حتی عجولانه حکم ِ حذف و مرگ همدیگر را هم صادر می کنیم و حواسمان نیست که داریم از تن ِخودمان می کنیم و من می ترسم اینگونه که می رویم نکند برسیم به آن روزِ " خر برفت و خر برفت " ؟؟

۰ نظر ۰۹ فروردين ۰۱ ، ۱۹:۵۳
محمّدرضا پریشی